داستانهای کوتاه
دوستان و دانش آموزان عزیز !
در فصل تابستان و در پایگاه تابستاني
وبلاگي خودم با داستانهاي شيرين و جذاب
و آموزنده در خدمت شما هستم .
اميدوارم از اين داستانها لذت ببريد .
كمك نجات داد
شخصى از نيكوكاران رفيق خود را پس از مُردن در خواب
ديد، پرسيد: خداوند متعال با تو چه كرد؟
گفت مرا در محضر الهى واداشتند خطاب رسيد آيا
دانستى براى چه تو را آمرزيدم ؟ گفتم : به جهت اعمال
صالحه و شايسته ام خطاب رسيد، نه . گفتم : بجهت
اخلاصم در بندگى خطاب رسيد، نه . هر جهت و علت كه
گفتم : خطاب آمد، نه . گفتم : پس علت و سبب آمرزش
من چيست ؟ خطاب آمد بخاطر دارى وقتى كه در يكى
از كوچه هاى بغداد مى گذشتى گربه كوچكى را ديدى
كه سرما او را عاجز كرده بود و مى لرزيد و بجهت پناه
سايه ديوار رفت تا شايد از ناراحتى نجات يابد. شما او را
گرفتى و در ميان پوستين خود كه در برداشتى جاى
دادى كه او را از سرما نگهدارى .
گفتم : آرى ، فرمود: چون بر آن گربه ترحم كردى ما هم
بر تو رحم كرديم ببينيد خداوند متعال بخاطر ترحم به يك
گربه به آن فرد رحم نمود پس اگر كسى ترحم به يك
انسان و مؤ من كند چه پاداشى دارد.
ملكه عبرت
روزگارى دركنار رودنيل ، باستان شناسى ، صندوق
بزرگى را پيدا كرد. وقتى در صندوق را باز كردند، جسد
موميائى شده اى را ديدند كه در اطرافش چند خروار
جواهر قرار داشت . وقتى تحقيق كردند، فهميدند، يكى
از ملكه هاى مصر بوده كه بعد از مرگش جسدش را
موميائى كرده اند.
در اين صندوق همراه جواهرات لوحى را نيز پيدا كردند كه
روى آن نوشته شده بود. اين وصيت نامه من است .
پس از مرگم هر كس جنازه ام را ببيند، بداند كه در زمان
سلطنت من در مملكتم قحطى شد و كار بدانجا رسيد
كه من كه ملكه مصر بودم حاضر شدم تمام اين
جواهرات را بدهم و يك عدد نان در عوض آنها بگيرم اما
ميسر نشد تا اينكه از گرسنگى به بستر مرگ افتادم .
اين را همه بايد بخوانند تا عبرت بگيرند و بفهمند كه تا
وقتى خداوند نخواهد هيچ چيز نمى تواند انسان را بى
نياز كند.
اگر خداوند نخواهد حتى اگر تمام وسايل و زمينه ها را
فراهم كنى هيچ كارى نمى توانى از پيش ببرى .
شبهاى جمعه
در خبر است كه در هر شب جمعه از ماه مبارك رمضان
ارواح مردگان به منزل اهل و عيال مى آيند، سپس هر
كدام از آنها با گريه هاى صدادار با خواهش و تواضع و
گدائى فرياد مى زنند. اى اهل من ، اى فرزندان من ، اى
خويشان من ، رحم و مهربانى كنيد، چيزى براى ما
بفرستيد، خدا شمارا رحمت كند، ما را بخاطر بياوريد، ما
را فراموش نكنيد؛ بر غربت و غريبى ما رحم كنيد،
بدرستيكه ما در زندان تنگ و اندوه و غم و زارى و سختى
مانديم پس رحم كنيد.
در دعاها و صدقه ها بر ما بخل نورزيد، شايد بتوسط دعا
و صدقه شما خدا بر ما رحم كند. ما هم قبلا مثل شما
بوديم دريغ كرديم و حال دستمان از همه جا كوتاه
گرديده ، شما هم پيش از آنكه مثل ما شويد، دريغ
نكنيد، صدقه بدهيد، دعا كنيد، نيكى كنيد، احسان
فرمائيد.
اى دريغا ما هم مثل شما توانا بوديم ، اى بندگان خدا
بشنويد سخنان ما را و فراموش نكنيد ما را، بدرستيكه
اين مالها و اين زرهائى كه در دست شماها است در
دست ما هم بود و ما دريغ و بخل كرديم و در راه خدا
خرج نكرديم . مالهايمان را اندوختيم از آن استفاده نكرديم
و جمع كرديم و حقّمان را نداديم و رفتيم . حالا مالها
وبال گردن ما شده و كيف و منفعتش براى ديگران
گرديده . پس رحم و مهربانى كنيد به ما، ولو به يك درهم
، يا يك قرص نان . يا يك چيز اندك . سپس با فرياد مى
گويند: چقدر نزديك است كه شما هم مثل ما براى خود
گريه كنيد، ديگر نفعى ندارد، چنانچه ما گريه مى كنيم و
سودى ندارد. پس كوشش كنيد براى خود پيش از آنكه
مثل ما گرديد.